فايل ماركت

دانلود مباني نظري و پيشينه پژوهش ,فصل دوم مباني نظري و پيشينه پژوهش ,نمونه سوالات آزمون استخدامي اموزش و پرورش تفكيك رسته ها,دانلود پاورپوينت,طرح توجيحي با لينك مستقيم

دريافت فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي

۲۱ بازديد

فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي , فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي


 

در 36  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تحريف هاي شناختي

تعريف شناخت‌

كلمه شناخت در لغت به معني عمل يا فرايند دانستن است. رويكرد شناختي به شخصيت، بر نحوه­اي كه افراد از محيط و خودشان آگاه مي­شوند، نحوه­اي كه درك نموده و ارزيابي مي­كنند، ياد مي­گيرند و مسايل را حل مي­كنند، تمركز دارد. اين واقعا يك رويكرد روان­شناختي به شخصيت است؛ زيرا منحصرا روي فعاليت‌هاي ذهني هشيار تمركز دارد. اين تمركز روي ذهن، مفاهيمي را كه ساير نظريه­پردازان به آنها پرداخته­اند، ناديده نمي­­­­­­­­گيرد. براي مثال، در رويكرد شناختي، نيازها، سايق‌ها يا هيجانات را جنبه­هايي از شخصيت مي­دانند كه تحت كنترل فرايندهاي شناختي قرار دارند(شولتز وشولتز[1] ،1388).

 

روانشناسي شناختي



انسان را موجودي پردازش كننده اطلاعات و مسأله گشا تلقي مي كند.اين ديدگاه در پي تبيين رفتار از راه مطالعه شيوه هايي است كه شخص به اطلاعات موجود توجه مي كند،آنها را تفسير مي كند،و به كار مي برد. روانشناسي شناختي همانند ديدگاه روانكاوي متوجه فرايندهاي دروني است.اما در اين ديدگاه بيش از آنكه بر اميال،نيازها،و انگيزش تاكيد شود بر اينكه افراد چگونه اطلاعات را كسب و تفسير مي كندو آنها را در حل مشكلات به كار مي گيرند تاكيد مي شود.بر خلاف روانكاوي تكيه گاه شناختي نه بر انگيزش ها و احساسات و تعارضات نهفته بلكه بر فرايندهاي ذهني است كه از آنها آگاهيم يا به راحتي مي توانيم از آنها مطلع شويم.اين رويكرد در تقابل با نظريه هاي يادگيري قرار مي گيرد كه محيط بيروني را علت اساسي رفتار به شمار مي آورند.اصولا ديدگاه شناختي به افكار و شيوه هاي حل مسأله كنوني توجه دارد تا تاريخچه شخصي.در اين ديدگاه روابط بين هيجان ها انگيزش ها و فرايند هاي شناختي و در نتيجه همپوشي ميان ديدگاه شناختي و ديگر رويكرد ها نيز آشكار مي شود(ساراسون وساراسون[2]،1390).

روانشناسي شناختي زاده ي روانشناسي گشتالت است كه در دهه ي 1920 مطرح شد.وجه مشخصه ي ديدگاهِ شناختي، توجه نسبتا ً اندك به رابطه ي محرك – پاسخ و فعاليت هاي عصبي مي باشد. توجه اصليِ اين رويكرد، به موضوعاتي نظير ادراك، حل مساله از طريقِ شهود، تصميم گيري و فهم است. در تمامِ اين فرايند ها شناخت از اهميت مركزي برخوردار است . شناخت يك مفهومِ كلي است كه تماميِ اشكالِ آگاهي را در بر مي گيرد و شاملِ ادراك، تفكر، تصور،استدلال، و قضاوت و غيره مي باشد. انقلابِ شناختي شاملِ تمامِ ديدگاه هايي مي شود كه به اين مباحث اهميتِ زيادي مي دهند)جرج سيچ[3] ،1380).

 

افكار خودآيند

از ديد شناختي ها افكار خودآيند،تحريف هاي شناختي،باورهاي غير منطقي مختص رابطه و طرحواره هاي شناختي علل اكثر مشكلات رفتاري وتعارضات بين فردي است(فلانگان وفلانگان،2004؛اليس،2003؛به نقل از فرحبخش،1382؛ بهاري وسيف،1384).

مدل شناختي بك (1970)نيزدرباره ي آسيب شناسي برنقش محوري تفكر در فراخواني وتداوم افسردگي،اضطراب وخشم تاكيد مي كند.سوگيري شناختي باعث آسيب پذيري افراد نسبت به وقابع منفي مانند فقدانها ومشكلات زندگي مي شوند.

طرز تفكر بدبينانه بدون منطق زمينه ساز شروع افسردگي واختلالات خلقي و دوام آنها است.تفكر شديد منفي،هميشه با افسردگي يا اختلالات احساسي همراه است.وقتي نگران مي شويد،وقتي افكار ناخوشايند به ذهنتان خطور مي نمايد،كج خلق وافسرده مي شويد(برنز،1386؛45).

 

موضع فلسفي كلي در زمينه شناخت

فرد به عنوان دانشمند: كلي معتقد است كه افراد مانند دانشمندان، با ساختن فرضيه­هايي درباره محيط و آزمودن آنها در برابر واقعيت زندگي روزمره، دنياي تجربيات خود را درك كرده و سازمان مي­دهند و اين درك و تفسير تجربه، برداشت منحصر به فرد ما را از رويدادها نشان مي­دهد. كلي گفت: "ما از طريق الگوهاي شفافي كه متناسب با واقعيت‌ها هستند كه دنيا از آنها تشكيل شده است به دنيا مي­نگريم". ما مي­توانيم اين الگوها را با عينك­هاي آفتابي مقايسه كنيم كه رنگ خاصي را به هر چيزي كه مي­بينيم، مي­دهد. عينك يك نفر ممكن است آبي رنگ و عينك ديگري سبز رنگ باشد. امكان دارد چند نفر به يك صحنه نگاه كنند و بسته به عينكي كه زده­اند آن را به صورت متفاوتي ببينند. بنابراين، با توجه به فرضيه­هايي كه مي­سازيم، به دنياي خود معني مي­دهيم. اين ديدگاه خاص، كه هر كسي آن را به وجود مي­آورد، همان چيزي است كه "سيستم سازه" ناميده مي­شود. سازه، روش منحصر به فرد شخص براي در نظر گرفتن زندگي است(برنز،1386؛398).

يك سازه، شيوه نگاه كردن فرد به رويدادهاي موجود زندگي و شيوه تعبير و تفسير آن فرد از جهان است(كريمي،1385).

 

مدلABC اليس

اليس(1962)براي تبيين اختلالات عاطفي وهيجاني به الگوي abcمتوسل مي شود و مطرح مي سازد كه وقتي حادثه فعال كننده اي(a)براي فرد اتفاق مي افتد ،او براساس تمايلات ذاتي خود ممكن است دو برداشت متفاوت و متضاد از آن داشته باشد:يكي افكار،عقايد وباورهاي منطقي وعقلاني(rb)وديگري افكار وعقايد وبرداشت هاي غير عقلاني وغير منطقي(ib). اگر فرد تابع افكار وعقايد عقلاني ومنطقي باشد،به عواقب منطقي(rc)دست خواهد يافت وشخصيت سالمي خواهد داشت واگر دستخوش افكار وعقايد غير منطقي وغير عقلاني قرار گيرد،با عواقب غير منطقي(ic)مواجه خواهد شد،كه در اين حالت او فردي است مضطرب واشفته وداراي اختلالات هيجاني.بنا براين از ديدگاه اليس اضطراب،افسردگي،واختلالات خلقي،عاطفي،احساسي حاصل تفكر غير منطقي فرد است كه به صورت خود گويي هاي دروني درفرد وجود داشته وسبب ايجاد احساس بي كفايتي و بي ارزشي،ارزيابي هاي بدبينانه، منفي بافي و ارزيابي ضعيف از توانايي مقابله با مشكلات وحل وفصل آنها در فرد مي شوند(اليس،1991،1969،1982؛به نقل از برون وهمكاران،1996).

 

2-3-6.تناوب­گرايي تعبيري:

ما در طول زندگي، با هر نوع آدم يا موقعيتي كه روبرو مي‌شويم، سازه­هاي متعددي را شكل مي­دهيم. هنگامي كه با افراد جديد آشنا شده و با موقعيت‌هاي تازه روبرو مي­شويم، فهرست سازه­هاي خود را گسترش مي­دهيم. علاوه بر اين، وقتي موقعيت‌ها تغيير مي­كنند، ممكن است هر از گاهي سازه­هاي خود را تعديل كرده يا كنار بگذاريم. تجديدنظر در سازه­ها فرايندي ضروري و مستمر است. اگر سازه­هاي ما نمي­توانستند اصلاح شوند، در اين صورت قادر نبوديم با موقعيت‌هاي تازه كنار بياييم. كلي اين سازگارپذيري را تناوب­گرايي تعبيري ناميد تا بيان كند كه ما به وسيله سازه­هاي خود كنترل نمي‌شويم بلكه آزاديم تا در آنها تجديدنظر كنيم(شولتز وشولتز ،1388).

 

2-3-7.مدل شتاختي بك

مدل شناختي بك، با كار روي افراد افسرده شروع و سپس به ساير اختلالات نظير اضطراب، اختلالات شخصيتي و اعتياد گسترش داده شد.

يكي از خصوصيات بارز مدل شناخت‌درماني بك، ايجاد پيوند محكم بين دو زمينه باليني و پژوهشي بود و نيز پيوندخوردن بنيان نظري مدل شناخت‌درماني با برخي از نگرش‌هاي پردازش اطلاعات، ظرفيت‌هاي جديدي در آن به وجود آورد. استفاده از سازه‌هاي نظري مهم و كارسازي مانند طرحواره، سوگيري، فرضيه‌آزمايي، تحريف، افكار خود – آيند و غيره، تبيين برخي از مكانيسم‌هاي شناختي در افسردگي و اضطراب را آسان تر ساخت. مدل بك، مخصوصا از اين نظر حايز اهميت است كه پژوهش‌هاي گسترده‌اي را دامن زده و يافته‌هاي حاصل از اين پژوهش‌ها نه تنها پالايش‌هايي در پاره‌اي از مفاهيم اصلي شناخت‌درماني پديد آوردند، بلكه مكانيسم‌هاي احتمالي جديدي را در فرايند درمان ارايه دادند كه گاه با مكانيسم‌هاي پيشنهادي در شناخت‌درماني، در مقام تعارض قرار مي‌گرفتند. با اين همه، اين مدل هنوز يكي از كارآمدترين مدل‌ها درباره تغيير رفتار و برداشت فرد از رويدادهاست. مخصوصا اهميتي كه در آن به جنبه‌هاي رفتاري و عملي(به شكل تكليف خانگي، يادداشت برداري و...) در ارزيابي و درمان داده مي‌شود و سازمان‌بندي مناسبي كه در طراحي و اجراي برنامه درماني در آن وجود دارد، در گسترش و قابليت كاربردي آن در افراد مختلف و متناسب با شرايط مختلف فرهنگي و اجتماعي، تاثير داشته است(قاسم زاده،1382).

 

2-3-8.مدل بك از دو بخش تشكيل شده است

1. ساختارشناختي يا طرحواره

2. پردازش‌شناختي.

 

ساختار‌شناختي عبارت از، مجموعه مفاهيم تحت عنوان دانش عمومي درباره حوادث، اعمال يا اشياء كه حاصل تجربيات گذشته است مي‌باشد. ساختارشناختي نقش اصلي را در غربال كردن، رمزگرداني، سازماندهي و ذخيره‌سازي و بازخواني اطلاعات دارد. اطلاعاتي كه با طرحواره‌هاي موجود سازگار باشند به دقت رمزگذاري مي‌شوند در حالي كه اطلاعات ناسازگار يا مغاير با طرحواره‌ها فراموش مي­شوند. هنگامي كه يك شخص با يك موفقيت خاص روبرو مي‌شود، طرحواره مربوط به محرك فعال خواهد شد. تفاوت‌هاي فردي در الگوهاي پردازش به تفاوت در طرحواره‌هاي فعال در نظام شناختي مربوط مي‌شوند. براي مثال، بك بيان مي دارد كه، بيماران افسرده داراي طرحواره "افسرده گون" هستند كه با پرازش اطلاعات در ابعاد منفي كه مربوط به شكست و از دست دادن است مشخص مي‌شوند و اين در حالي است كه بيماران مضطرب با طرحواره خطر توصيف مي‌گردند كه با پردازش اطلاعات در يك فضاي حاكي از تهديد و خطر فعال مي‌شوند.

جزء دوم نظريه شناخت‌درماني بك، پردازش‌شناختي است. هنگامي كه نظام شناختي با يك موفقيت يا محرك روبرو مي‌شود، پردازش اطلاعات خودكار براي انتخاب، تفسير و ارزيابي محرك به كار مي­افتد. همان طور كه بك و امري تاكيد دارند عمده‌ترين مشخصه اختلالاتي نظير اضطراب و افسردگي، ماهيت پردازش‌شناختي است. به عبارت ديگر پردازش اطلاعات خاصي، تفكرات خودكار منفي را سبب مي‌شود (مرادي،1380).

ديدگاه زيربنايي الگوي شناختي اين است كه رويدادهاي ذهني(يعني انتظارها، اعتقادها، خاطرات و ...) مي‌توانند علت رفتار باشند. اگر اين رويدادهاي ذهني تغيير كنند، تغيير رفتار در پي آن خواهد بود. درمان‌گر شناختي با اين اعتقاد، علت يا سبب‌شناسي اختلالات رواني را در رويدادهاي ذهني آشفته جستجو مي‌كند. براي مثال؛ اگر كسي افسرده باشد، درمان‌گر شناختي، علت افسردگي او را در اعتقادات يا افكار او مي‌جويد. شايد او معتقد باشد كنترلي بر رويدادهاي زندگي‌اش ندارد. درمان موفقيت‌آميز براي اين اختلالات، تغيير دادن اين افكار است. براي اين‌ كه بفهميم درمان‌گر شناختي چه كاري انجام مي‌دهد، به مثال زير توجه كنيد: دو فرد مهارت‌هاي سخنراني يكساني دارند اما يكي از آن‌ها هنگام سخنراني در جمع مضطرب است و ديگري از عهده اين كار برمي‌آيد. اگر سخنران مضطرب هنگامي كه مي‌بيند تعدادي از شنوندگان سالن را ترك مي‌گويند به طور فزاينده‌اي افسرده شود چه پيش مي‌آيد؟ ممكن است او به سخنراني و خودش برچسب شكست زده، يا از آن بدتر اصلا حاضر نشود در مقابل شنونده‌اي صحبت كند. درمان‌گر شناختي براي او چه مي‌كند؟ از آن‌جا كه درمان‌گر شناختي عمدتا با باورها و افكار فرد سروكار دارد، به بررسي آن‌ها خواهد پرداخت. او با پي بردن به اين موضوع كه سخنران فكر مي‌كند شنوندگان را كسل مي‌كند، دو فرضيه را دنبال مي‌كند. فرضيه اول اين ‌كه سخنران واقعا كسل كننده است، كه اگر در جريان درمان، درمان‌گر متوجه شود سخنراني‌هاي قبلي فرد با استقبال مواجه شده نتيجه مي‌گيرد اين فرضيه غلط است. فرضيه دوم اين است كه، افكار سخنران واقعيت را تحريف مي‌كنند. سخنران با تمركز بر يك رويداد، شواهد منفي را انتخاب مي‌كند. در اينجا درمان‌گر توجه مراجع را به شواهد مخالف جلب مي‌كند. اين ‌كه او سابقه سخنراني خوبي داشته، تعداد كمي سالن را ترك كرده‌اند و... وظيفه درمان‌گر بيرون كشيدن تمام افكار منفي تحريف شده و مواجه كردن مراجع با شواهد مخالف است و سپس به او كمك مي‌كند تا اين افكار را تغيير دهد(روزنهان،ديويدال،سليگمن،مارتين ،1379).

 


1-Schultz& Schultz

1-Sarason & Sarason

2-Jorj bech

 

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي , فصل دوم پايان نامه با موضوع تحريف هاي شناختي

دريافت مباني و پيشينه نظري واقعيت درماني گلاسر

۲۱ بازديد

مباني و پيشينه نظري واقعيت درماني گلاسر

در 37 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:  WORD و قابل ويرايش با فرمت docx

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

واقعيت درماني

2تاريخچه واقعيت درماني

     ويليام گلاسر در سال ۱۹۲۵ در اوهايو متولد شد. در ۱۹ سالگي مهندس شيمي، ۲۳ سالگي يك روانشناس باليني و ۲۸ سالگي يك پزشك شد و پس از آن روان‌پزشك گرديد. عمدة كار او درمان جوانان بزهكار بود (مدرسه ونتورا ) و در آخر به آموزش و پرورش روي آورد و به موازات آن به آموزش مربيان پرداخته است.
وي مي‌گويد: اصل در واقعيت درماني ايجاد پيوند ، تقبيح مسئوليت گريزي و بازآموزي است و لذا فرمول ثابتي براي كاربري در مورد فرد بيمار به هنگام درمان وجود ندارد چگونگي انجام واقعيت درماني بستگي به ميزان مسئوليت‌گريزي بيمار وشخصيت او دارد.
هرچند هيچ دو موردي همانند هم نيستند، هنگامي كه درمان موفقيت‌آميز باشد انسان به آساني مي‌تواند مشاهده كند اين اصول چگونه با روند درمان به‌خوبي در هم بافته‌اند.
به نظر گلاسر، شكست در امر درمان به اين امر بر مي‌گردد كه به درستي آن اصول اساسي توسط درمانگر به كارگرفته نشده است، گلاسر مي‌گويد: در آخرين سال تحصيل از درمان‌هاي سنتي ناراضي شده بودم و در جستجوي راه بهتري براي درمان افراد به جز روان‌درماني سنتي بودم.
و وقتي براي درمان آرُن مي‌بيند كه درمان‌هاي سنتي جواب نمي‌دهد. تلاش‌هاي ديگري شروع مي‌كند كه بعدها واقعيت درماني نام مي‌گيرد.

2-4-2- واقعيت درماني و مفهوم آن
     تعريف واقعيت درماني كه مبدع آن گلاسر ( 1986 ) است از بسياري جهات به گشتالت درماني و درمان مراجع - محوري شباهت دارد . در همه ي نظريه هاي ياد شده نحوه ي دريافت واقعيت از سوي مراجع و شيوه ي ارزشيابي دروني او از واقعيت مورد تاكيد قرار مي گيرد . به نظر گلاسر ، مراجع در دنياي بيروني (دنياي واقعي) و دروني خود زندگي مي كند و دنياي واقعي بر رفتار فرد تاثير نمي گذارد ، بلكه دريافت و ادراك او از دنياي واقعي بر رفتار او تاثير گذار است . انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و بايد مسئوليت پيامد انتخاب هاي خود را به عهده بگيرد .
     در اين روش درماني ، مواجه شدن با واقعيت ، مسئوليت پذيري و ارزشيابي در مورد رفتار هاي درست و نادرست مورد تاكيد قرار مي گيرد . فرد نه تنها در مقابل اعمال خود ، بلكه در برابر تفكرات و احساسات خود نيز مسئول است . فرد قرباني گذشته و حال خود نيست ، مگر اين كه خود بخواهد . اين رويكرد درماني هم در مورد رفتارهاي بهنجار و هم در مورد رفتارهاي نابهنجار وهم در مورد تدوين شيوه هاي مناسب تعليم و تربيت به كار مي رود . يكي از نظريه هاي مشاوره كه در دهه هاي اخير شهرت يافته ، نظريه واقعيت درماني است كه عمدتا توسط ويليام گلسر تدوين شده است . رويكرد گلسر يك رويكرد نسبتا صريح است كه به توان مراجع براي پرداختن به نيازهايش از طريق يك روند منطقي يا واقع بينانه اعتماد دارد . مشاوره از ديد واقعيت درماني صرفا يك نوع تعليم يا كارآموزي ويژه است كه مي كوشد به فرد آنچه را كه بايد طي رشد طبيعي خود فرا گيرد، در يك مدت زمان نسبتا كوتاه بياموزد .
      گلاسر ( 1984 ) عنوان مي كند كه واقعيت درماني  قابل كاربرد براي افراد دچار هر گونه مشكل رواني از آشفتگي خفيف عاطفي گرفته تا گوشه گيري جنون آميز كامل است . اين روش در مورد اختلالات رفتاري افراد جوان و سالمند و مشكلات مربوط به الكليسم و مواد مخدر ، موثر و موفق است . اين نظريه به طور وسيعي در مدارس ، موسسات تصحيحي ، بيمارستان هاي رواني ، بيمارستان هاي عمومي و مديريت تجاري بكار گرفته شده است . تمركز اين نظريه بر زمان حال و تفهيم ( اين نكته ) به اشخاص است كه آنها اساسا" كنشهاي خود را در تلاش براي ارضاي نيازهاي اساسي انتخاب مي كنند . اگر موفق به اين كار نشوند ، رنج مي برند و باعث رنج ديگران مي شوند . وظيفه ي درمانگر آن است كه آنها را به سوي انتخاب هاي بهتر و مسئولانه تر كه تقريبا هميشه وجود دارد سوق مي دهد .

....


2-4-3-تعريف واقعيت درماني

واقعيت يعني حقيقت، يعني تشخيص درست از نادرست، تشخيص حق از باطل، واقعيت يعني هر نوع تجربه به نوعي واقعيت است.
گفته مي‌شود همه چيز واقعي است تنها چيزي كه به واقعيت و ناواقعيت مفهوم مي‌دهد اين اصل است كه پي‌آمدهاي دور و فوري آن چيز را درنظر بگيريم.
رفتار واقعيت‌گرايانه يعني:
           رفتار و كرداري كه هم پي‌آمدهاي دور آن و هم پي‌آمدهاي فوري  آن درنظر گرفته شود و نتايج سبك سنگين شود و ارزيابي شود.
          يعني اگر لذت بعدي  عملي بيشتر از تلاش و رنج آني باشد آن را مي‌توان كاري واقعيت‌گرايانه خواند.
رفتار ناواقعيت گرايانه يعني:
         يعني اگر درد و رنج بعدي عملي بيش از لذت آني آن باشد، ناواقعيت گرايانه است.
در واقع انسان در انتخاب بين واقعيت و ناواقعيت گاهي بخشي يا همة واقعيت را انكار مي‌كند كه ما نام بيمار به  آنان اطلاق مي‌كنيم، در واقع بيمار كسي است كه ارتباط خود را با واقعيت از دست مي‌دهد و ناواقع‌گرا مي‌شود .
واقعيت را چگونه بشناسيم؟
در دامن فرهنگ هر جامعه‌اي (كه پاية آن آموزش و پرورش است) واقعيت وجود دارد.
واقعيت درماني چيست؟
     واقعيت درماني* گونه‌اي ديگر از درمان در روانشناسي است كه بر سه اصل استوار است:
۱- واقعيت   ۲- مسئوليت   ۳- مشروعيت (اخلاق)
به عبارتي واقعيت درماني يعني شناساندن و وادار كردن درمان‌جو به پذيرش واقعيت‌ها.
- چه كساني به درمان احتياج دارند؟
كساني كه نيازهايشان برآورده نشده است.
- اين نيازها چه نيازهايي هستند؟
۱- ارتباط (پيوندجويي)   ۲- احترام ، ارزشمندي و كسب هويت
- اين نيازها چگونه برآورده مي‌شوند؟
- با پيشه‌كردن راستي و درستي ومسئوليت پذيري .

...

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني و پيشينه نظري واقعيت درماني گلاسر , مباني و پيشينه نظري واقعيت درماني گلاسر ,

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري

۲۱ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري , مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري , فصل دوم كيفيت زندگي كاري

در 41 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت docx

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:  WORD و قابل ويرايش با فرمت docx

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

كيفيت زندگي كاري

   كيفيت زندگي كاري را از دو منظر مي توان مورد بررسي قرار داد، از يك منظر،كيفيت زندگي كاري به مجموعه شرايط عيني و واقعي در سازمان نظير خط مشي هاي ارتقاء از درون، رهبري آزادمنش، مشاركت كاركنان واقدامات و شرايط كاري امن و مطلوب و يكسان تلقي مي شود و از منظر ديگر كيفيت زندگي كاري با نگرش كاركنان و طرز تلقي آن ها در مورد احساس امنيت، رضايت و توان رشد و توسعه به عنوان يك انسان، مساوي فرض شده است(كاسيو،1380). اين ديدگاه ، كيفيت زندگي كاري را به حد و ميزاني كه تمامي نيازهاي انسان را تأمين مي نمايد مرتبط مي داند. از اين رو كيفيت زندگي كاري را مي توان از لحاظ عيني (سخت افزاري) و ذهني(نرم افزاري) مورد توجه قرار داد. از سوي ديگر كيفيت زندگي كاري مفهوم يا سازه اي چند بعدي است و تعريف واحد، مورد اتفاق نظر و جهان شمولي از آن نمي توان ارايه نمود(پرداختچي،1384). از ابتداي نهضت كيفيت زندگي كاري در دهه 1970 ميلادي تاكنون، تعاريف متعدد و متنوعي از آن ارايه شده است كه در اينجا به تعدادي از اين تعاريف اشاره مي شود. در اين بخش تعدادي از تعاريف كيفيت زندگي كاري كه در سه دهه اخير ارائه شده نقل شود.

در انتخاب تعاريف سعي بر آن بوده است كه حتي المقدور از ذكر تعاريف كاملاً مشابه خودداري شود تا ديدگاه اي مختلف نسبت به اين مفهوم كه در قالب تعاريف مطرح شده ، نشان داده شود. گرچه به اعتقاد دولان و شولر، كيفيت زندگي كاري به سختي تعريف و سنجيده مي شود ولي با اين وجود تعاريف متعدد وجود دارد. آرنولد و فلدمن(1986) كيفيت زندگي كاري را در كيفيت روابط كاركنان و تمامي محيط كاري خلاصه مي كند و يادآور مي شود كه در قالب محيط كاربرنامه ها و فعاليت هايي كه در جهت بهبود كيفيت زندگي كاري انجام مي شود، در كنار و به موازات توجه به ابعاد فني و اقتصادي، كه بيشتر مورد توجه سازمان ها مي باشد، ابعاد انساني نيز مورد توجه و تأكيد قرار مي گيرد.

و رتروديويس كيفيت زندگي كاري مناسب را برخورداري از حقوق و مزاياي مكفي و سرپرستي خوب، شرايط كاري شغل چالش انگيز، جالب و سودمند تعريف كرده اند. دوبرين، ايرلند ويليامز كيفيت زندگي كاري را فرآيندي مي دانند كه بوسيله ي آن تمامي كاركنان سازمان از طريق كانالهاي ارتباط كه بدين منظور تعبيه شده است، در طراحي شغل خود و محيط كار خود دروندادي خواهند داشت،كيفيت زندگي كاري فرصت هايي را براي كاركنان فراهم مي كند كه طي آن طيف وسيعي از نيازهاي آن ها در شغل و محيط كارشان ارضاء شود. به نظر آنها كيفيت زندگي كاري شكل هاي گوناگوني دارد و فصل مشترك همه آنها اين است كه اختيار كار و محيط كار به كاركنان واگذار شود و از آن طريق تعهد، رضايت و بهره وري آن ها افزايش يابد.

...

 

2-1-40-تاريخچه كيفيت زندگي كاري

توجهي كه امروزه به كيفيت زندگي كاري مي شود، بازتابي از تكامل اجتماعي و كاري در سازمان و جامعه     مي باشد.

(هرتزبرگ[1]،1959؛به نقل از نجفي،1385)،مطرح مي كند كه تعدادي از تحقيقات انجام شده در آمريكا و بريتانيا نشان مي دهند كه توسعه مدل طراحي مجدد شغل كه هدف آن بهبود بهره وري كاركنان و كاهش نارضايتي شغلي است، يك راه براي مقابله با عدم انعطاف تيلوريسم[2] مي باشد.

همچنين كيفيت زندگي كاري با تغيير سازماني به معني افزايش انعطاف در سطح افقي(توسعه شغلي) و در سطح عمومي( غني سازي شغلي)، مرتبط است كه شامل سطوح بالايي از مشاركت و انگيزش براي بهبود و جذاب كردن خودكار به جاي شرايط كاري است.

ريان[3] (1995)،هم مطرح كرده است بيشتر تحقيقات انجام شده در مورد كيفيت زندگي كاري در دهه 60 بر روانشناسي خود و ادراك آن از محيطي صنعتي مبتني بود. وي اشاره مي كند اصطلاح كيفيت زندگي كاري براي اولين بار در كنفرانس بين المللي در نيويورك در سال 1972 مطرح شد كه بر سهم دانش و شروع يك تئوري منسجم در چگونگي ايجاد شرايط بهتر براي زندگي كاري تأكيد داشت.

در دهه 70 بيشتر سازمان هايي كه از طريق تيلوريسم سنتي طراحي شغل كرده بودند، براي آن كه در مقابل سازمان ژاپني رقابت كنند، به دنبال بهبود شرايط محيط كاري شدند. بنابراين مفهوم كيفيت زندگي كاري عمدتاّ متأثر از مديريت منابع انساني در كشور ژاپن مي باشد، كه تأكيد آن بر جنبه هاي رواني دو پديده، مشاركت كاركنان در تصميم گيري هاي سازمان و مجهز كردن كاركنان به توانايي هاي علمي، اخلاقي، و مشاركتي مي باشد(مير سپاسي،1382).

 


[1]-Hetzberg

[2]- نهضت مديريت علمي كه به وسيله فردريك و سينسلور تبلور ايجاد شد.

[3]-Ryan

...

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري , مباني نظري و پيشينه پژوهش كيفيت زندگي كاري , فصل دوم كيفيت زندگي كاري

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه )

۲۶ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي , فصل دوم پايان نامه شادكامي

در 22 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع شادكامي:

شادكامي

تعاريف شادكامي

نشاط‌ از جـمله پديـده‌هاي روان شناختي است كه تحقيقات، مطالعات و بررسي‌هاي مختلفي را معطوف خود ساخته است. روان شناسان نظريه پرداز،‌ نشاط‌ را‌ نوعي «هيجان مثبت» مي‌دانند كه تأثير ژرفي برساز‌ و كارهاي جسماني، شناختي و رواني در مكانيزم دارد و عملكرد آدمي را درزمـينه‌هاي مـختلف بـهبود مي‌بخشد (گلدبرگ ، 1997؛ آندروز ، 1989).

شادماني، از جمله موضوعاتي‌ است كه از ديرباز انديشمنداني نظير ارسطو، زنون و اپيكور به آن‌ پرداخته‌اند. ارسطو، دست‌كم به سه نوع شادماني معتقد است؛ در پايين‌ترين سطح، عقيده‌ي مردم‌ عادي است كه شـادماني را معادل موفقيت و كاميابي مي‌دانند و در‌ سطح‌ بالاتر از آن، شادماني مورد نظر ارسطو يا شادماني ناشي از معنويت قرار مي‌گيرد. روان‌شناسان، در سالهاي‌ آخر قرن بيستم توجه به احساسات مثبت را آغاز كرده‌اند و روزبه‌روز به اين توجه افزوده‌اند (آرگيل‌، 2001). در اين فـرايند، سه‌ جـهت‌گيري‌ قابل تشخيص وجود دارد كه به‌ سنجش ميزان شادماني، بررسي عوامل موثر بر شادماني و شيوه‌هاي افزايش شادماني مربوط مي‌شود (كشاورزافشار، وخوش كنش، 1387).

از آنجا كـه شـادي‌ يـكي‌ از هيجانات اساسي بشر است، لذا هر كس به فراخور خود آن را تجربه‌ مي‌نمايد. اما‌ تـعريف‌ شـادي بـه سادگي تجربه آن نيست. افلاطون در كتاب جمهوري به سه عنصر در وجود انسان‌ اشاره‌ مي‌كند كه عـبارتند از: قـوه عـقل يا استدلال، احساسات و اميال‌. افلاطون شادي را حالتي از انسان مي‌داند كه بين اين سه عـنصر تـعادل و هماهنگي‌ وجود‌ داشته‌ باشد(ديكي،1999). ارسطو شادي را زندگي معنوي مي‌داند. جان لاك  و جرمي‌ بنتام مـعتقدند كـه شـادي مبتني بر تعداد وقايع لذتبخش است. آرگيل و همكاران(1995) شادي‌ را تركيبي از وجود عاطفه مـثبت، فقدان عـاطفه منفي و رضايت‌ از‌ زندگي مي‌دانند (به نقل از شاه جعفري، عابدي، دريكوندي، 1381).

روان‌شناسان و پژوهشگران جديد‌ نيز‌ به اشكال گوناگون، به تعريف مفهوم شادكامي پرداخته‌اند به عنوان مثال، دينر و ديـنر  (1995) و آرگـيل(2001) در تعريف شادكامي، به بررسي زمينه‌يابي كه‌ بر روي نمونه‌هاي فراواني انجام شده، اشاره كرده و معتقدند كه شادكامي، شامل حالت خوشحالي‌ يا‌ سرور(هيجانات‌ مثبت)، راضي‌ بودن از زندگي و فقدان‌ افسردگي‌ و اضطراب(عواطف منفي) است. اين تعريف، شايد جامع‌تر از ساير تعاريف باشد زيـرا، مجموعه‌ي عـواطف مثبت و منفي كه‌ امري دروني هستند را درنظر گرفته و در‌ بعد‌ بيروني‌ نيز، به رضايت از زندگي اشاره دارد.

آرگيل و هـمكاران(1990) بر اين باورند كه، هنگامي كه،از مردم پرسيده مي‌شود منظور از‌ شادكامي‌ چيست؟ آنان‌ دو نوع پاسخ را ارايه مي‌دهند:

الف)ممكن است حالت‌هاي هيجاني مثبتي مانند لذت را مـطرح كنند.

ب)يا ايـن‌كه، آن‌ را‌ راضـي‌ بودن از زندگي به‌طور كلي و يا بيشتر جنبه‌هاي آن بدانند.

پس به نظر مي‌رسد كه، شادكامي‌ دسـت‌ كـم دو جز اساسي‌ عاطفي و شناختي دارد. باوجوداين شادكامي متضاد افسردگي‌ نيست، اما، نبود افسردگي دليل لازم‌ براي‌ رسيدن‌ با شادكامي‌ است و اين نـكته را بـه زيـبايي در نظريه‌ي آرجيل مي‌بينيم كه‌ معتقد است: اگر‌ شادكامي‌ فقط ـافسردگي باشد، نيازي به‌ اندازه‌گيري و بررسي آن نـيست، زيرا، افسردگي بـه خـوبي شناخته‌ شده است. وي باور‌ دارد‌ كه، شادكامي‌ داراي سه جزء اساسي‌ است: هيجان مثبت، رضايت از زندگي و نبود هيجان‌هاي منفي‌ از جمله افـسردگي و اضطرب(خانزاده و همكاران، 1384).

از‌ نظر‌ هاكمن  و همكاران(1998) نيزنشاط داراي سـه بـعداساسي اسـت‌كه عبارتند از:

بعد‌ جنسي؛

بعد هيجاني(عاطفي)؛

بعد شناختي(ذهني).

فرد داراي نشاط به ندرت از نشانه‌هايي نظير سردرد مـزمن،‌ احـساس‌ تـنيدگي و فشار جسماني (نظير گرفتگي عضلاني)، بي‌نظمي در كاركرد سيستم تنفسي‌ و قلبي و جز آن رنج مي‌برد. چـنين‌ فـردي‌ از‌ نـظر هيجاني نيز به ندرت در دام‌ اختلالات‌ رواني، به ويژه اضطراب و افسردگي، گرفتار مي‌آيد. افـزون بـر آن، فرد با‌ نشاط‌ از حداكثر مهارتهاي ذهني خويش‌ در‌ جهت رشد‌ بهره‌ مي‌گيرد.‌ از هـمين رو در ابـراز ايـده‌هاي‌ نو،‌ مسئله سياسي، تمركز و يادسپاري و يادآوري اطلاعات از ديگران پيشي مي‌گيرد.‌ گويي‌ «فراغ خاطري» كـه نـشاط پديد مي‌آورد،‌ قابليت ذهني و توانايي‌ مغزي‌ را براي عرضة عملكرد مثبت‌ فزوني‌ مي‌بخشد(روسل ، 1994).

جامع‌ترين و در‌ عين‌ حال عملياتي‌ترين تعريف شادماني را وينهوون(1988) ارائه مي‌دهد. به‌ نظر‌ او شـادماني بـه قـضاوت فرد از درجه يا ميزان مطلوبيت كيفيت كل در‌ زندگيش‌ اطلاق مي‌گردد. به عبارت ديگر‌ شادماني‌ بـه ايـن‌ معناست‌ كه‌ فرد چقدر زندگي خود را دوست‌ دارد. در‌ تعريف وينهوون از شادماني چند عـنصر وجـود دارد كـه به اختصار توضيح‌ داده‌ مي‌شود(به نقل از شاه جعفري و همكاران، 1381).

1) ميزان و درجه: واژه شادي نشان دهنده درك كمال مطلوب زندگي نيست بلكه نشان دهنده مقدار و ميزان كيفي است. هنگامي كه مي‌گوييم فردي شاد است، اين بدين معني است كه وي زندگي خود را بيش از آنكه نامطلوب بداند، مطلوب مي‌پندارد.

2) فردي بودن: واژه شادي تنها براي تشريح حالت يك نفر قابل استفاده است و نمي‌توان آن را درباره جمع به كار گرفت.

3) ارزيابي يا قضاوت كردن: واژه شادي هنگامي استفاده مي‌شود كه انسان درباره كيفيت زندگي خويش دست به يك ارزيابي كلي بزند، اين قضاوت خود نشانگر يك فعاليت عقلاني است. پس شادي صرفاً مجموعه اي از لذت‌ها نيست بلكه نوعي ساخت و ساز شناختي نيز محسوب مي‌شود كه افراد با كنار هم قرار دادن تجربه ها به آن مي‌رسند. وين هوون از اين مفهوم سازي نتيجه مي‌گيرد كه واژه شادي براي افرادي كه ذهن آن‌ها از پويايي و استدلال كافي برخوردار نباشد، قابل استفاده نيست.

4) زندگي به عنوان يك كل : شادي به رضايت از كل زندگي اشاره دارد.

5) مطلوب بودن: مطلوب بودن احساس خوشايندي است كه از يك تجربه عاطفي مستقيم ناشي مي‌شود و در حقيقت جزء عاطفي شادي را تشكيل مي‌دهد(شهيدي، 1389).

 


 

قسمتي از منابع:

 

منابع فارسي

اينگلهارت، رونالد. (1994). تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي، ترجمه مريم وتر (1382). تهران: كوير.

پروين، لورنس اي.؛ و جان، اوليور پي. (2001). شخصيت(نظريه و پژوهش). مترجمان: دكتر محمد جوادي و پروين كديور (1386).چاپ هشتم، انتشارات آييژ.

پسنديده، عباس. (1390). نظريه توحيد در شادكامي. مجله روانشناسي و دين. شماره 15، 30-5.

خانزاده، حسين؛ علي، عباس ؛ صفي خاني، ليلي. (1384). بررسي رابطه بين شخصيت و شادكامي. مجله اصلاح و تربيت، شماره 46: 24-21.

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش شادكامي , فصل دوم پايان نامه شادكامي

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه )

۲۶ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب  اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه ) , پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي , مباني نظري اختلال اضطراب اجتماعي , فصل دوم پايان نامه اختلال اضطراب اجتماعي

در 24 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اختلال اضطراب  اجتماعي:

اختلال اضطراب  اجتماعي

ويژگي هاي تشخيصي

ويژگي اصلي اختلال اضطراب اجتماعي، ترس يا اضطراب محسوس يا شديد از موقعيت هاي اجتماعي است كه در آنها ممكن است فرد مورد بررسي دقيق ديگران قرار بگيرد. در كودكان ترس يا اضطراب بايد در موقعيت همسالان و نه فقط در مدت تعامل با بزرگسالان روي دهد. وقتي فرد با اين موقعيت هاي اجتماعي مواجه مي شود، مي ترسد كه مورد ارزيابي منفي قرا گيرد. فرد نگران است كه به صورت مضطرب، ضعيف، ديوانه، احمق، كسل كننده، ترسناك، كثيف، يا دوست داشتني قضاوت شودف فرد مي ترسد كه به شيوه خاصي عمل كند يا به نظر برسد يا نشانه هاي اضطراب بروز دهد، مثل سرخ شدن، لرزيدن، عرق كردن، لكنت زبان، يا خيره شدن كه ديگران آنها را به صورت منفي ارزيابي كنند. برخي افراد مي ترسند ديگران را دلخور كنند يا در نتيجه آن طرد شوند. ترس از رنجاندن ديگران، براي مثال با خيره شدن يا نشان دادن نشانه هاي اضطراب- ممكن است ترس غالب در افراد فرهنگ هايي باشد كه گرايش هاي جمع گراي نيرومند دارند. فردي كه از لرزش دست مي ترسد، ممكن است از نوشيدن، خوردن، نوشتن يا اشاره كردن در انظار خودداري كند؛ فردي كه از عرق كردن مي ترسد امكان دارد از تكان دادن دست يا غذا خوردن تند اجتناب كند؛  و فردي كه از سرخ شدن مي ترسد ممكن است از عملكرد در انظار، نورهاي درخشان، يا بحث درباره موضوعات محرمانه اجتناب كند. برخي افراد از ادرار كردن در توالت هاي عمومي در مواقعي كه افراد ديگري حضور دارند مي ترسند يا از آن اجتناب مي كنند(انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2013، ترجمه سيد محمدي، 1393).

موقعيت هاي اجتماعي تقريباً هميشه ترس يا اضطراب ايجاد مي كنند. بنابراين، فردي كه فقط گاهي در موقعيت هاي اجتماعي مضطرب مي شود، مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي تشخيص داده نمي شود. با اين حال ميزان و نوع ترس و اضطراب ممكن است در موقعيت هاي مختلف تفاوت داشته باشد.(مثل اضطراب انتظاري، حمله وحشتزدگي). گاهي اضطراب انتظاري ممكن است خيلي پيش تر از موقعيت هاي قريب الوقوع روي دهد (مثل نگراني هر روز يا به مدت چند هفته قبل از حضور در يك موقعيت اجتماعي، از پيش تكرار كردن گفتار به مدت چند روز). در كودكان، ترس يا اضطراب ممكن است با گريه، قشقرق، ميخكوب شدن، چسبيدنف يا جمع كردن خود در موقعيت هاي اجتماعي ابراز شود. فرد اغلب از موقعيت هاي اجتماعي كه مي ترسد اجتناب مي كندف و گرنه، اين موقعيت ها با ترس و اضطراب شديد تحمل مي شوند. اجتناب مي تواند گسترده (مثل نرفتن به ميهماني ها، خودداري از رفتن به مدرسه) يا ملايم باشد (مثل آماده كردن بيش از حد متني براي سخنرانيف منحرف كردن توجه به ديگران، محدود كردن تماس چشمي) (انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2013، ترجمه سيد محمدي، 1393).

ترس يا اضطراب با خطر واقعي ارزيابي منفي شدن يا پيامدهاي چنين ارزيابي منفي، بيتناسب قضاوت مي شود. گاهي ممكن است اضطراب، بيش از حد قضاوت نشده باشدف زيرا با خطر واقعي ارتباط دارد (مثل مورد قلدري يا آزار ديگران قرار گرفتن). با اين حال، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي اغلب پيامدهاي منفي موقعيت هاي اجتماعي را بيش از حد برآورد مي كنند، و بنابراين قضاوت بي تناسب بودن توسط متخصص باليني صورت مي گيرد. وقتي چنين قضاوتي صورت مي گيرد، زمينه اجتماعي- فرهنگي بايد در نظر گرفته شده باشد. براي مثال، در برخي فرهنگ ها، رفتاري كه ممكن است از جهات ديگري اضطرابي به نظر برسدف شايد در موقعيت  هاي اجتماعي مناسب محسوس شود (مثلاً ممكن است به صورت نشانه احترام در نظر گرفته شود) (انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2013، ترجمه سيد محمدي، 1393).

مدت اين اختلال معمولاً حداقل 6 ماه است. اين استانه مدت براي متمايز كردن اين اختلال از ترس هاي اجتماعي موقتي كه رايج هستندف مخصوصاً در بين كودكان جامعهف كمك مي كند. با اين حال، از اين ملاك مديت بايد به عنوان رهنمود كلي، با در نظر گرفتن درجاتي از انعطاف پذيري استفاده شود. ترس، اضطراب، و اجتناب  بايد روال عادي، عملكرد شغلي يا تحصيلي، يا فعاليت هاي اجتماعي يا روابط فرد را به طور قابل ملاحظه اي مختل كند، يا بايد ناراحتي يا اختلال قابل ملاحظه باليني در عملكرد اجتماعيف شغليف يا زمينه هاي مهم ديگر عملكرد او ايجاد كند. براي مثال، فردي كه از صحبت كردن در انظار مي ترسد، در صورتي كه به طور معمول با اين فعاليت در محل كار يا تكاليف درسي روبرو نشود، و اگر به طور قابل ملاحظه اي از آن ناراحت نباشد، مورد تشخيص اختلال اضطراب اجتماعي قرار نخواهد گرفت. با اين حال، اگر فرد به علت نشانه هاي اضطراب اجتماعي از شغل يا تحصيلاتي كه واقعاً دوست دارد اجتناب كند يا كنار گذاشته شود ملاك G برآورده مي شود(انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2013، ترجمه سيد محمدي، 1393).

جدول 2-1. ملاك هاي اختلال اضطراب اجتماعي بر طبق DSM-5(انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2013، ترجمه سيد محمدي، 1393)

ملاك هاي تشخيصي

  1. ترس يا اضطراب محسوس در مورد يك يا چند موقعيت اجتماعي كه در آنها فرد با احتمال بررسي دقيق ديگران مواجه شود. از جمله نمونه هاي آن عبارتند از تعامل هاي اجتماعي(مثل گفتگو داشتن، ملاقات كردن با افراد نااشنا)، مورد مشاهده قرار گرفتن  (مثل خوردن يا نوشيدن) و عمل كردن جلوي ديگران (مثل ايراد سخنراني).

توجه: در كودكان اضطراب بايد در موقعيت هاي همسالان و نه فقط هنگام تعامل با ديگران روي دهد.

  1. فرد مي ترسد طوري عمل كند يا نشانه هاي اضطراب بروز دهد كه به صورت منفي ارزيابي شوند (يعني، خجالت اور با تحقير آميز باشند؛ به طرد يا دلخوري ديگران منجر شوند).
  2. موقعيت هاي اجتماعي تقريباً هميشه  ترس يا اضطراب را برانگيخته مي كنند.

توجه: در كوركان، ترس يا اضطراب ممكن است با گريه، قشقرقف ميخكوب شدنف چسبيدن، جمع كردن خود، يا ناتواني در صحبت كردن در موقعيت هاي اجتماعي ابراز شود.

D.  از موقعيت هاي اجتماعي اجتناب مي شود يا اين موقعيت ها با ترس يا اضطراب شديد تحمل مي شوند.

  1. ترس يا اضطراب با تهديد واقعي كه توسط موقعيت اجتماعي ايجاد مي شود و با زمينه اجتماعي، فرهنگي بي تناسب است.
  2. ترس، اضطراب يا اجتناب مداوم است، معمولاً شش ماه يا بيشتر ادامه مي يابد.

G.  ترس، اضطراب، يا اجتناب ناراحتي يا اختلال قابل ملاحظه باليني در عملكرد اجتماعي، شغلي با زمينه هاي مهم ديگر عملكرد ايجاد مي كند.

H.  ترس، اضطراب، يا اجتناب ناشي از تاثيرات فيزيولوژيكي مواد (مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو) يا بيماري جسمي ديگر نيست.

  1. ترس، اضطرابف يا اجتناب با نشانه هاي اختلال رواني ديگر مانند اختلال وحشتزدگي، اختلال بدشكلي بدن، يا اختلال طيف اوتيسم توجيه نمي شود.
  2. اگر بيماري جسماني ديگري (مثل بيماري پاركينسون، چاقي بدشكلي ناشي از سوختگي ها يا جراحت) وجود داشته باشد، ترس، اضطراب، با اجتناب آشكار نامربوط يا بيش از حد است.

مشخص كنيد اگر:

فقط عملكردي: اگر ترس به صحبت كردن يا عمل كردن در انظار محدود شده باشد.

 

 


 

قسمتي از متن منابع:

منابع فارسي

انجمن روانپزشكي آمريكا .(2013). راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني(DSM-5). ترجمه يحيي سيد محمدي (1393). تهران: نشر روان.

ديويسون، جرالد، سي؛ و كرينگ، جان ام، نيل. (2007). آسيب شناسي رواني (1). ترجمه مهدي دهستاني (1389). تهران:  سيميا.

باچر، جيمز؛ مينكا، سوزان؛ و هولي، جيل. (2005). آسيب شناسي رواني (1). ترجمه يحيي سيد محمدي (1387). تهران: ارسباران.

سادوك، بنيامين جيمز و سادوك، ويرجينيا الكوت. (2005). خلاصه روانپزشكي: علوم رفتاري/روانپزشكي باليني. ترجمه نصرت اله پور افكاري (1390).جلد اول، ويرايش دهم، تهران: شهر آب.

 

 

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي ( فصل دوم پايان نامه ) , پيشينه پژوهش اختلال اضطراب اجتماعي , مباني نظري اختلال اضطراب اجتماعي , فصل دوم پايان نامه اختلال اضطراب اجتماعي

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T) ( فصل دوم پايان نامه )

۲۰ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T) ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T) ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختيرفتاري‌(CBT) ( فصل دوم پايان نامه )

در 23 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T):

 

2-5-1.   درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T)

شناخت درماني بر اساس پژوهش‌هاي اوليه آيرون تـي. بك بـر روي آسيب‌شناسي رواني با درمـان افـسردگي پديد‌ آمد. بك‌ ابتدا در زمينه روانكاوي آموزش و بعد سعي داشت نظريه فرويد را درباره افسردگي ثابت كند فرويد فرض كرد كه افسردگي «خشم بازگشت خورده به طرف خويش» است. بك با آزمايش افكار‌ و رؤياهاي بـيماران افـسرده، نه موضوع خشم بلكه موضوع شكست را به ميان آورد. در مكتب شناختي مطالعات آزمايشگاهي و مشاهدات باليني، سوگيري منفي پايدار را در پردازش شناختي در بيماران‌ افسرده‌ را‌ مطرح نمودند (اماني، 1385).

پژوهش‌هاي اوليه بك، همزمان با‌ نظريه‌پردازي‌ آلبرت‌ آليس در دهه 1970 بـود. آليس نـيز بر روي باورها‌ و افكار بيماران مطالعه و تحقيق مي‌كرد(اماني، 1385). اساس نـظريهء اليس را مدل‌ A-B-C  تشكيل مي‌دهد كه در شناخت و تغيير شـخصيت بـه‌ كار‌ مي‌رود. اصولا در اين مدل، گفته مي‌شود كـه‌ رويدادهاي فـعال كـننده (A) پيامدهاي‌ رفتاري‌ و هيجاني‌ دارند‌ اما اين پيامدها نه معلول رويدادهاي فعال كـننده بلكه‌ تا حدود زيادي معلول نظام‌ اعتقادي‌(B) هستند كه باعث به وجود آمدن‌ پيامدهاي رفتاري هيجاني(C) مي شود. نقش اصلي مـشاور ايـن‌ اسـت‌ كه‌ با مباحثه(D) در مورد عقايد و باورهاي‌ غير منطقي به طرق مختلف آن‌ها را زيـر سؤال‌ بـبرد (شارف، ترجمه فيروز بخت، 1381).

اليس و بك هر دو معتقدند كه آدمي مي‌تواند آگاهانه منطق و دليل‌ را‌ بپذيرد‌ و اذعـان مي‌دارند كه هدف ملاحظات درمان تغيير فرضيات اساسي‌ بيمار است كـه بـه نـظام باورهاي افراد در پردازش محرك‌هاي پيراموني توجه اساسي دارند. همچنين اين دو دانشمند روش‌ بحث‌ و گفتگو را با بيماران برگزيده و از گوش دادن مـنفعل، ‌پرهـيز‌ و به فعال بودن درمانگر در جلسه درمان اعتقاد داشتند. عليرغم تفاوت‌هاي مفهومي و سبك شناختي بـين درمـان‌ عـقلاني-عاطفي‌ آليس‌ و شناخت‌درماني بك در نهايت اين دو ديدگاه درماني، اساس بسياري از‌ درمانهاي‌ شناختي-رفتاري‌ را تشكيل مي‌دهند (اماني، 1385).

از عوامل ديگر در پيـدايش درمان شناختي-رفتاري، فرمول‌بندي جورج كلي  (1955)‌ از‌ سازه‌هاي‌ شخصي  است. اعتقاد اساسي كلي بر اين اسـاس استوار است كه هـر انـسان يك‌ دانشمند‌ است كه در هر حال و هميشه در تلاش فهميدن، درك كردن، فكر‌ كردن‌ تفسير‌ كردن، كنترل كردن و پيش بيني نمودن دنياي خود به منظور سازگاري مؤثر با‌ آن‌ مي‌باشد. و بالاخره ريچارد لازاروس   (1884) بـراي نقش شناخت در تغيير عاطفي و رفتاري‌ اولويت‌ خاصي‌ را قائل شد. برخي ديگر از رفتارگرايان معاصر با مطالعات و تحقيقات تازه‌تر، رشد و پيشرفت‌ شناخت‌درماني‌ را تحت تأثير قرار داده اند. نظريه يادگيري اجتماعي آلبرت بندورا و مفاهيم‌ انتظار‌ و تقويت، كـارايي خـود، تعامل بين شخصي و محيط، سرمشق‌گيري و يادگيري مشاهده‌اي به انتقال‌ رفتاردرماني‌ به‌ قلمرو شناختي كمك كردند (اماني، 1385).

امروزه شرطي‌سازي نوين بر اين اصيل استوار است كه‌ تداعي‌ بين محرك-پاسخ‌ (S-R) درون ساختارهاي ذهني يا حافظه صـورت مـي‌گيرد و از اين طريق بر‌ نقش‌ شناخت‌ها در يادگيري اشاره مي‌كند (اماني، 1382).

پس درمان شناختي-رفتاري با بهره گرفتن از‌ تكنيكهاي‌ ديدگاه‌هاي شناختي-رفتاري به مراجع كمك مي‌كند با‌ الگوهاي‌ تحريف‌ شده رفتار ناكارآمد خود را تغيير دهـد‌ كـه‌ در جنبه هايي از درمان تأكيد عمدتا رفتاري و جنبه هاي ديگر شناختي‌ است.(هاوتون؛ ترجمه قاسم‌زاده،‌ 1382).

اين الگوي‌ درماني، رويكردي است فعال، جهت‌بخش، محدود‌ از‌ لحاظ زماني و سازمان يافته، بر اين منطق نظري زير بنايي اسـتوار‌ اسـت‌ كـه عاطفه و رفتار هر فرد‌ عـمدتا بـرحسب سـاخت‌يابي جهان‌ از‌ نظر او تعيين مي‌گردد.

بنابراين، درمان شناختي-رفتاري ياCBT   اين يك روش درماني از طريق صحبت كردن با بيمار است(سليمي بجستاني، عباسي و كاظمي، 1391):

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختي-رفتاري‌(C.B.T) ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان شناختيرفتاري‌(CBT) ( فصل دوم پايان نامه )

فايل مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه )

۲۱ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي , پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي , فصل دوم پايان نامه با موضوع راهبردهاي مقابله اي

در 37 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع راهبردهاي مقابله اي:

 

پايان نامه روانشناسي با موضوع راهبردهاي مقابله اي

2-1.      مقابله عمومي

2-3-1.   مقابله

لازاروس  و فولكمن  (1986) مقابله را چنين تعريف كرده‌اند:

«تلاش‌هاي رفتاري و شناختي كه به طور مداوم در حال تغييرند تا از عهده خواسته‌هاي خاص بيروني يا دروني شخص كه وراي منابع و توان وي ارزيابي مي‌شوند بر آيند» بر اساس اين تعريف، 1. مقابله فرايندي است كه دائماً در حال تغيير است؛ 2. مقابله به طور خود كار انجام نمي‌شود، بلكه الگوي آموخته شده‌اي است براي پاسخگويي به موقعيت‌هاي تنش زا؛ و 3. مقابله نيازمند تلاش فرد براي مواجهه با استرس است.

در تعريف ديگري كه لازاروس (1982) از مقابله ارائه مي‌دهد، آن را تلاش‌هايي معرفي مي‌كند كه براي مهار (شامل تسلط، تحمل، كاهش دادن يا به حداقل رساندن) تعارض‌ها و خواسته‌هاي دروني و محيطي كه فراتر از منابع شخص اند، صورت مي‌پذيرد. بنا بر اين تعريف مقابله شامل سازش يافتگي با موارد معمولي و مادي نمي‌شود، در عين حال علاوه بر آنكه اشاره به بعد كنشي و حل مسئله مقابله دارد، تنظيم پاسخ‌هاي هيجاني را نيز مد نظر قرار داده است.

2-3-2.   راهبردهاي مقابله‌اي

يكي از مواردي كه در تعيين سلامت يا بيماري انسان، مهم‌ترين نقش و جايگاه را دارد، استرس است كه با زندگي بشر امروز عجين شده است. پژوهشگران مختلف به شناسايي و معرفي منابع متعدد استرس اقدام كرده‌اند. عوامل تنش زا مي‌توانند بيروني يا دروني باشند. ويژگي‌هاي مشاغل موجود در جوامع پيچيده، گسترش نقش‌هاي متعدد و چندگانه اجتماعي از ويژگي‌هاي اختصاصي زندگي صنعتي است كه همه ما را به نوعي تحت سيطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتي بقاي نوع بشر را زير سوال برده است. اما آنچه در اين بين مي‌تواند مايه خوش بيني و اميدواري باشد، «شيوه‌هاي مقابله با استرس» است كه به عنوان متغيري ميانجي مي‌تواند پيامدهاي استرس را تحت تأثير قرار دهد. با توجه به مفهوم مقابله در فرهنگ لغات علم روانشناسي، ديگر تغييرات و رويدادهاي زندگي به خودي خود پيش بيني كننده احتمال بيماري‌ها نخواهد بود و در اين زمينه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند كرد، زيرا در كنار تمام منابع و عوامل تنش زا، سطحي از استرس كه هر شخص تجربه مي‌كند، به ميزان زيادي توانايي مقابله، نحوه ادراك و قضاوت وي به اين عوامل بستگي دارد (خداياري فرد و پرند، 1390).

روش‌هاي بسياري براي مقابله با استرس وجود دارد. بسياري از اين روش‌ها ماهيت روان‌شناختي دارند. افراد متفاوت با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي خود، هر يك روشي را براي مقابله با استرس بر مي گزينند. برخي سعي مي‌كنند به مشكلات زندگي با ديد مثبت بنگرند، بعضي به دنبال حمايت‌هاي اجتماعي مي‌گردند و عده‌اي ديگر از آن مي‌گريزند. به كار گيري راهبرهاي مقابله‌اي مناسب به مردم كمك مي‌كند تا با استرس و تأثيرات ناشي از آن كنار بيايند.

راهبردهاي مقابله به روش‌هاي آگاهانه و منطقي مدارا با استرس‌هاي موجود در زندگي اشاره دارد. اين اصطلاح براي روش‌هاي مبارزه با استرس مورد استفاده قرار مي‌گيرد (پورافكاري، 1376).

به نظر ايندلر و پاركر (1994) راهبردهاي مقابله‌اي را مي‌توان به سه دسته تقسيم كرد:

•           راهبرد تكليف مدار: اين راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعيت تنش زا و پيامدهاي احتمالي آن است. افرادي كه از اين راهبرد استفاده مي‌كنند، تلاش مي‌كنند تا فعاليت‌هاي خود را با توجه به اهميت آن اولويت بندي كنند و با مديريت زمان به انجام به موقع فعاليت‌ها مباردت مي‌ورزند.

•           راهبرد هيجان مدار: اين راهبرد مستلزم يافتن روش‌هايي براي كنترل هيجان‌ها و تلاش براي اميدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعيت‌هاي تنش زاست. افرادي كه از اين راهبرد استفاده مي‌كنند، ضمن اينكه بر هيجانات خود كنترل دارند، ممكن است احساساتي چون خشم يا نا اميدي را نشان دهند.

•           راهبرد اجتناب مدار: اين راهبرد مستلزم انكار يا كوچك شمردن موقعيت‌هاي تنش زاست. افرادي كه از اين روش استفاده مي‌كنند، هشيارانه تفكرات تنش زا را واپس راني كرده و تفكرات ديگري را جايگزين آن مي‌كنند.

هنگامي‌كه افراد بتوانند به طور منطقي موقعيت‌هاي تنش زا را طبقه بندي كنند، راهبرد تكليف مدار بيشترين تأثير را دارد، ولي در صورتي كه افراد نتواند موقعيت‌هاي تنش زا را پيش بيني و براي آن راه حل‌هايي اتخاذ كنند، راهبرد هيجان مدار مؤثرتر واقع مي‌شود (آيزنك ، 1995). راهبردهاي مقابله‌اي مناسب از بروز بيماري‌هاي ناشي از استرس جلوگيري مي‌كنند، اگرچه بيماري‌ها منشأ و علل مختلفي دارند، سبك زندگي و ويژگي‌هاي شخصيتي نيز در بروز انها دخالت دارند. روان شناسان معتقدند حتي درمان وخيم‌ترين بيماري‌هاي جسماني مستلزم تغيير الگوهاي پاسخ افراد است (برانون  و فيست ، 1997).

لازاروس (1982) دو راهبرد را براي مقابله با استرس پيشنهاد كرد؛ مقابله متمركز بر مسئله و مقابله متمركز بر هيجان.

•           مقابله متمركز بر مسئله: راهبردهاي مقابله مسئله مدار، راهبردهايي هستند كه مستقيماً به موقعيت يا محرك استرس زا مربوط مي‌شوند، به طوري كه در نهايت آن را كاهش مي هند يا برطرف مي‌كنند. اين شيوه‌ها عموماً همان راهبردهاي مسئله گشايي هستند. بنابراين اگر شخص مسايل را بهتر حل كند، راهبردهاي مقابله مسئله گشايي موثرتري را صورت بندي خواهد كرد (هافمن و همكاران،1997، ترجمه، بحيرايي و همكاران 1386). تدابير حل مسئله شامل: تعريف مسئله، يافتن راه حل‌هاي گوناگون، سبك سنگين كردن راه حل‌ها به لحاظ سود و زيان آنها، انتخاب و به كار بستن راه حل انتخابي است. تدابير حل مسئله ممكن است متوجه ي خود شخص هم بشود، به اين معنا كه به عوض تغيير محيط، شخص در خودش تغييري ايجاد كند: سطح آروزمنديش را تغيير دهد، هدف و محمل خشنودي ديگري در پيش گيرد يا مهارت‌هاي تازه يي بياموزد. موفقيت اين تدابير به دامنه تجربيات و خويشتنداري شخص بستگي دارد (اتكينسون و همكاران، 1983، ترجمه براهني و همكاران، 1385).

•           مقابله متمركز بر هيجان: آدمي براي جلوگيري از فرسودگي ناشي از هيجان‌هاي منفي كه منجر به درگير نشدن با جريان‌هاي عملي مسئله است، به مقابله‌ي هيجان مدار رو مي‌كند. علاوه بر اين در مواجهه با مسئله هاي لاينحل نيز مردم به اين شيوه مقابله دست مي‌زنند. شيوه‌هاي بسيار متعددي براي مقابله با هيجان‌هاي منفي وجود دارد. بعضي از محققان، اين شيوه‌ها را به دو دسته‌ي رفتاري و شناختي تقسيم كرده‌اند. تدابير رفتاري عبارت است از دست زدن به تدابير فيزيكي از قبيل ورزش يا مصرف الكل يا ساير داروها؛ خالي كردن خشم خود بر سر ديگران، و درخواست حمايت عاطفي دوستان براي دور نگه داشتن ذهن خود از مسئله و كم كردن از تهديد موجود، از راه تغيير معناي موقعيت. تدابير روان‌شناختي غالباً شامل ارزيابي دوباره موقعيت‌هاست. طبعاً انتظار داريم بعضي تدابير رفتاري و شناختي، انطباقي باشند و بعضي ديگر، فقط شخص را گرفتار تنش و فشار بيشتر سازد (اتكينسون و همكاران، 1983، ترجمه براهني و همكاران، 1385).

اگر چه ما معمولاً، از راهبرد خاصي براي موقعيت‌هاي معيني استفاده مي‌كنيم، اما رفتار مقابله‌اي متمركز بر مسئله، در مورد حوادثي كه فراتر از توانايي و كنترل ما نيستند، بهتر عمل مي‌كند. گاهي مي‌توانيم با اتخاذ چند فعاليت، مشكل را بهبود بخشيم و آن را برطرف كنيم. به عبارت ديگر، وقتي ما حادثه‌اي را به عنوان حادثه قابل كنترل ارزيابي مي‌كنيم، تمايل به استفاده از رفتارهاي مقابله‌اي متمركز بر مسئله داريم. اما در موقعيت‌هاي ديگري كه مي‌دانيم عملكرد اثر مفيدي را به وجود نخواهد آورد يا حتي ممكن است موقعيت و مشكل را بدتر سازد، ترجيح مي‌دهيم كه از رفتار مقابله‌اي متمركز بر هيجان استفاده كنيم.

تمايز ميان مقابله مبتني‌ بر مسئله و مقابله مبتني بـر‌ هـيجان‌ حايز‌ اهميت است. تحقيقات اين مسأله را نـشان‌ مي‌دهند كه‌ پاسخ‌ افراد‌ بـه‌ مـقياس‌هاي‌ مقابله‌اي‌ چند عامل را شكل مـي‌دهد. اين‌ تحقيقات (فلكمن و لازاروس ،1986؛ كارور و شاير،1989؛ اندلر و پاركر،1990؛ كلينكه،1991؛ ديويس،2001 )بيانگر آن است كه گرايش‌هاي مقابله‌اي ممكن است‌ يكي از اين موارد را دربرداشته باشد:

مقابله فعال: فرايند اتـخاذ گـام‌هاي‌ مقابله‌اي به منظور از بين بـردن عـامل اسـترس‌زا يا خنثي‌ كردن تـأثيرات آن اسـت. مقابله فعال مشتمل بر اقـدام مـستقيم، افزايش تلاش و كوشش و تلاش براي اجراي يك روش مقابله‌اي است. استفاده از اصطلاح‌ مقابله ‌ فعال در واقع‌ شبيه نظريه  اصـلي لازاروس و فـولكمن (4891) است كه اصطلاح مقابله مبتني بر مـشكل‌ را بـه كار بردند.

برنامه‌ريزي: عبارت اسـت از انـديشيدن در مـورد اينكه چگونه با عـامل استرس‌زا مقابله‌ كنيم. فرايندهاي برنامه‌ريزي‌ مبتني‌ است بر؛ درصدد اقدام عملي برآمدن، طرح‌ريزي در مورد اينكه چه اقدامات عملي انـجام گـيرد و چگونه به بهترين شكل ممكن از عـهدهء مشكل بـرآييم. اين اقـدام،اقدامي مـبتني‌ بـر‌ حل مشكل است.

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

توضيحات دانلود

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي , پيشينه پژوهش با موضوع راهبردهاي مقابله اي , فصل دوم پايان نامه با موضوع راهبردهاي مقابله اي

دريافت فايل چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري

۲۵ بازديد

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري

برچسب ها : چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري , چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري


در 17  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري

مسئوليت پذيري:

 

مسئوليت حالتي كه طي آن شخص نقش و اثر خود را در عوارض  و نتايج يك اقدام، فعاليت يا رفتار مي پذيرد. شرايط فرد بزرگسالي كه قادر است مقررات ، آداب ، رسوم، و معيارهاي اخلاقي ، اجتماعي ، شغلي و  . . . را رعايت كند و در صورت عدم رعايت ، عوارض و نتايج نامطلوب آن را نيز پذيرا مي باشد. يكي از ويژگي هاي فرد اين است كه نقش هاي اجتماعي خود را مي پذيرد و در جهت انجام وظايف خود تلاش مي كند (ساعتچي ، 1377). فردي كه مسئوليت كاري را بر عهده مي گيرد مي پذيرد كه يك سري فعاليت هايي را انجام دهد يا براي انجام اين كارها توسط ديگران نظارت داشته باشد(سرتو  ، 2004، به نقل از اونگرانو،2012).

 

گاف (1968) معتقد است كه مسئوليت پذيري به معناي در نظر داشتن پيامد رفتار خود و قابل اعتماد و اطمينان بودن در رفتار، و احساس تعهد به ساختار اجتماعي بزرگتر مي باشد.

 

مسئوليت پذيري[1]، يكي از ابعاد شخصيت سالم و ويژگي بسيار مهمي در كلاس درس و زندگي روزمره است و والدين، مشاوران و معلمان، نقش مهمي براي كمك به دانش آموزان در كسب مسئوليت پذيري مدرسه، خانواده و اجتماع بر عهده دارند. براي ايجاد حس مسئوليت پذيري، روش ها و راهكار هايي تدوين شده است كه معلم مي تواند آن ها را در كلاس خود اجرا نمايد(حسين پور، درويشي و سوداني،1389).

 

مسئوليت‌پذيري يعني قابليت پذيرش پاسخ‌گويي و به عهده گرفتن كاري كه از كسي درخواست مي‌شود و شخص حق دارد كه آن را بپذيرد و يا رد كند. مسئوليت با وظيفه تفاوت دارد، وظيفه كاري است كه يك نفر به ديگري محول مي‌كند و بايد حتما انجام بگيرد. در واقع مسئوليت انتخابي آگاهانه است. كودكي كه از ابتدا امكان استقلال به او داده شده باشد، آمادگي بيش‌تري براي پذيرفتن مسئوليت خواهد داشت. مسئوليت‌پذيري بخشي از رشد شخصيت كودك است. كودك از سن دو تا سه سالگي نياز ديگران و اهميت دادن به آن و نيز انتظارات ديگران از خويش را درك مي‌كند و اين روند، حس مسئوليت‌پذيري را در او ايجاد مي‌كند. پدر و مادر بايد الگوي اين مسئوليت‌پذيري را به او بياموزند، زيرا اگر پروسه‌ي مسئوليت‌پذيري به درستي در تربيت فرد شكل نگيرد، بعد از هجده سالگي، زماني كه شخصيت فرد شكل گرفت، ديگر نمي‌توان او را تغيير دارد، در اين صورت يا بايد خانواده خود را با او وفق بدهد يا او را مجبور كند كه با محيط خانواده سازگار شود و اگر اين شخص نتواند خود را با خانواده هماهنگ كند بهتر است از خانواده جدا شود و زندگي مستقلي براي خويش تدارك ببيند(احمدي و رمضاني،1386).

 

 

 

[1] -

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

توضيحات دانلود

responsibility

خريد

برچسب ها : چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري , چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع مسئوليت پذيري

دانلود فايل پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي

۲۴ بازديد

پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي

برچسب ها : پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي , پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي


در 37  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عملكرد تحصيلي

 

2-3-1. عملكرد

در اوايل دهه 1990، يعني زمانيكه مطالعات ميداني نشان دادند كه كاركردهاي مديريت منابع انساني در سازمانها ارتباط مثبتي با بهبود بازده كلي سازمان دارد، اين رشته از اهيمت بيشتر برخوردار شد. به عبارت ديگر، بكارگيري كاركردهاي منابع انساني با عملكرد بهتر در حوزه هاي مالي و عملياتي در اين سازمانها ارتباط داشته است. غالب اين مطالعات در سازمانهاي بخش خصوصي و عمدتا در سطح ايالات متحده انجام گرفته اند.

2-3-2. تاريخچه ارزيابي عملكرد

تاريخچه ارزيابي عملكرد به قرن هفتم هجري برمي‌گردد. اين موضوع نخستين بار از سوي خواجه رشيدالدين فضل‌الله مطرح شد. قرن‌ها پس از آن در سال ۱۳۴۹ در كشور مقرر شد. مديريت و نحوه انجام امور مورد ارزيابي قرار گرفت. به اين منظور مركز ارزشيابي سازمان‌هاي دولتي در نخست وزيري تشكيل شد. در سال ۱۳۵۲ با آغاز برنامه پنجم عمراني به موجب بند ۸ ماده ۵ فصل سوم قانون برنامه و بودجه كشور، وظيفه ارزيابي عملكرد دستگاه‌هاي اجرايي به عهده سازمان برنامه و بودجه گذاشته شد، و به همين منظور معاونت ارزشيابي سازمان‌هاي دولتي در اين سازمان تشكيل شد(فضلي و آذر، 1381).

در سال ۱۳۵۴ براساس اصلاحيه مورخ ۲۸/۱۲/۵۳ قانون استخدام كشوري و به موجب بند ۶ قسمت ب ماده ۶۰۴ قانون مذكور وظيفه ارزشيابي و كارايي در دستگاه‌هاي اجرايي كشور، به منظور راهنمايي آنها در جهت برقراري روش‌هاي صحيح اداري و اصول مديريت و گزارش آن به نخست وزير، به سازمان امور اداري و استخدامي كشور منتقل و در پي آن دفتر ارزشيابي سازمان‌هاي دولتي تشكيل شد. در سال ۱۳۵۹ دفتر ارزشيابي سازمان‌هاي دولتي در سازمان امور اداري و استخدامي كشور منحل و اقدامات مربوط به ارزيابي كارايي و عملكرد دستگاه‌هاي اجرايي تا سال ۱۳۷۶ متوقف شد. در سال ۱۳۷۹ نيز پس از ادغام دو سازمان برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور و تشكيل سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور، اين وظيفه برعهده دفتر ارزيابي عملكرد سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور گذاشته شد( امين زاده، سلطان زاده و صلواتي، 1388).

2-3-3. عملكرد تحصيلي

به اعتقاد تيلور، 1999 اهداف اساسي هر نظام آموزشي فراهم آوردن شرايط و استفاده از شيوههاي نوين و مفيد است تا فراگيران به كمك آن ها بتوانند، حداكثر توانمندي هاي خود را بروز داده و به موفقيت هاي بيشتري نائل آيند. شاخص چنين پيشرفت عملكرد تحصيلي است كه شامل زير مجموعه هاي متعددي از جمله خودكارآمدي، انگيزه پيشرفت، كاهش اضطراب، فقدان كنترل پيامد و استفاده از راهبردهاي مناسب براي مطالعه است.خودكارآمدي يعني اطمينان داشتن به خود در زمينه تحصيلي و فعاليت هاي آموزشي، انگيزش عامل نيرو بخش رفتتار است و فقدان كنترل پيامد به معني اين است كه لزوما با افزايش كاركرد، تغييري در نتيجه دلخواه تحصيلي حاصل نمي شود( درتاج، 1383).

سيف(1385) پيشرفت تحصيلي را عبارت از ميزان يادگيري آموزشگاهي فرد مي داند كه با آزمون هاي مختلف درسي مانند رياضي و علوم و غيره سنجيده مي شود. در پژوهش هاي مختلف پيشرفت تحصيلي با موفقيت تحصيلي مترادف به كار مي رود كه البته متفاوت از يكديگرند. موفقيت تحصيلي مربوط به يك پايه مشخص يا دوره خاصي است ولي پيشرفت تحصيلي به مقايسه مراحل ورودي و نهايي پايه ها و نمرات مختلف اشاره دارد.

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

توضيحات دانلود

برچسب ها : پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي , پيشينه و مباني نظري پايان نامه درباره عملكرد تحصيلي

دريافت مستقيم مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني

۲۷ بازديد

مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني

 

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني , مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني

در 47  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع رفتار شهروندي سازماني

-2- مباني نظري مربوط به متغير رفتار شهروندي سازماني

 

رفتارهاي شهروندي سازماني كاملا داوطلبانه و فردي هستند و افراد در مقابل بروز چنين رفتارهايي پاداش رسمي دريافت نمي‌كنند و به دليل عدم بروز چنين رفتارهايي از طرف آنان نيز ، تنبيه نمي‌شوند . رفتار شهروندي سازماني همان افعال و از خود گذشتگي هاي كاركنان است كه به منظور تأمين آسايش و رفاه ديگران، از آنان سر مي‌زند .

 

محيط هاي رقابتي كسب و كار امروز نيز كاركناني را مي طلبد كه شهروندان خوبي باشند و تمايل به گسترش همياري و كمك به همكاران ، كارفرمايان و ارباب رجوع در آنان زياد باشد . سازمانها نيز بدون تمايل داوطلبانه افراد نسبت به همكاري ، قادر به توسعل اثربخش خرد جمعي نمي‌باشند . رفتارهاي شهروندي سازماني معمولا دو ويژگي مشترك دارند . اولين ويژگي آن است كه مستقيما قابل اعمال يا اجرا نيستند و از سوي ديگر ، اينگونه رفتارها نشانگر تلاشهاي اجتماعي و برون نقشي مي‌باشند و سازمانها نيز براي كسب موفقيت نيروي كار، به اينگونه رفتارها نياز دارند ( ساعتچي ، 1390 ) .

 

رفتارهاي شهروندي سازماني عامل مهمي در شناخت رفتار كاركنان و تعيين جهت رفتاري آنان مي‌باشد كه به كارايي و عملكرد سازمانها كمك موثري مي‌كند . پودساكف ، مكنزي و هيرن[1] (1987) در مطالعۀ خويش ، رابطۀ بالايي را ميان رفتار شهروندي سازماني و عملكرد كلي سازمان بدست آوردند . در واقع بازدۀ كلي سازمان و كاهش ضايعات با سطح بالاي رفتار شهروندي سازماني ، ارتباط مثبت دارد . مطالعات بين فرهنگي انجام گرفته، مويد آن است كه رابطۀ ميان رفتار شهروندي سازماني و عدالت سازماني ادراك شده ، عملكرد كاركنان و رضايت از شغل ، قوي است . همچنين در پژوهش انجام گرفته توسط مهداد و كسائيان (1384) رابطۀ معني دار ميان رفتار شهروندي سازماني و عملكرد نشان داده شده است . مكنزي ، پودساكف و فتر (1991) سه ابزار عيني بهره وري هفتگي حجم فروش را براي نمونه اي از نمايندگان فروش بيمه مورد آزمايش قرار دادند . همچنين ارزيابي مديران دربارۀ ابعاد رفتار شهروندي سازماني و عملكرد كلي شغل اين كاركنان را نيز بدست آوردند. نتايج نشان داد كه ارزيابي ذهني مديران از عملكرد شغلي كاركنان تا حدود زيادي بوسيلۀ بعد نوع دوستي و بعد شرافت شهروندي ( جوانمردي ) به عنوان سطوح عيني بهره وري نعيين گرديد. پودساكف ، هيرن و مكنزي (1997) چنين گزارش كردند كه نوع دوستي و مردانگي داراي اثر جايگزين بر عملكرد كمي كلي كاركنان كارخانه كاغذ سازي داشت ، در حاليكه نوع دوستي با عملكرد كيفي هم مربوط بود (مهداد ، 1389) .

 

پودساكف و مكنزي (1997) براي اين مساله كه چرا رفتار شهروندي سازماني مي‌تواند با كارآيي سازماني (عملكرد) ارتباط داشته باشد ، دلايلي بدين شرح ارائه كرده‌اند :1-كارگراني كه به همكاران جديد خود كمك مي‌كنند تا راه و چاه امور را ياد بگيرند و به سرعت خود را با فرايند جهت گيري و اجتماعي شدن هماهنگ كنند و سريعا به يك كارمند داراي بهره وري بيشتر مبدل گردند ، 2-كاركناني كه با همديگر به سرپرستي مديران كمتر نيازمند شده و لاجرم وقت مديران را براي رسيدگي به وظايف ديگر آزاد مي گذارند ، 3-كاركناني كه نسبت به يكديگر نگرش مثبتي دارند با هم بيشتر همكاري كرده از تعارض هاي مخرب با ساير كاركنان دوري مي‌كنند ، 4-كارگراني كه ازادانه و داوطلبانه در غير ساعات اداري با همديگر ملاقات داشته ، بطور منظم با هم در تماس بوده جريان ارتباط سازماني را بهبود مي بخشد ، 5- رفتار شهروندي سازماني به يك محيط كار مثبت منجر شده ، به استخدام و حفظ بهترين و كارآمدترين كارمندان كمك مي‌كند ، 6-كارگراني كه به همكاران سهل گير كمك كرده ، وظايف همديگر را در غيبت هر كدام انجام داده و يا در اوقاتي كه كار فراوان و زياد سر يك فرد آوار مي‌شود ، به كمك او مي شتابند ، 7-كارمندان براي قبول مسئوليتهاي جديد ، به يادگيري تكنولوژي جديد و كار روي سيستمهاي جديد علاقۀ بيشتري نشان مي‌دهند . همانطور كه مشاهده مي‌شود رفتار شهروندي سازماني به تشكيل گروههاي كاري منجر مي‌شود كه كاركنان در بهترين شكل فرايندهاي سازماني و گروههاي كاري داراي عالي ترين عملكرد را از سازمانها و گروههاي كاري داراي استانداردهاي سطوح پايين تر متمايز مي‌كند (ريجو[2] ، 1955 ) .

 

مفهوم رفتارهاي شهروندي سازماني :

 

سازمانها بدون تمايل داوطلبانه افراد به همكاري، قادر به توسعه اثربخشي جمعي خود نيستند.

 

تفاوت همكاري داوطلبانه و اجباري از اهميت فراوان برخوردار است. در حالت اجباري شخص وظايف خود را در راستاي مقررات و قوانين و استانداردهاي قابل قبول يك سازمان و صرفاً در حد رعايت الزامات انجام مي‌دهد. ولي در همكاري داوطلبانه مقوله و رأي وظيفه مطرح است و افراد كوششها، انرژي و بصيرت خود را براي شكوفايي توانائيهاي خود به نفع سازمان ابراز ميكنند. در اين حالت افراد معمولاً از منافع شخصي خود مي‌گذرند و مسئوليت پذيري در راستاي منافع ديگران را در اولويت قرار مي‌دهند.

 

مفهوم رفتار شهروندي سازماني اولين بار توسط باتمان و ارگان در اوايل دهه 1980 ميلادي به دنياي علم ارائه شد. تحقيقاتي كه در زمينه رفتار شهروندي سازماني انجام گرفت بيشتر براي شناسايي مسئوليتها و يا رفتارهايي بود كه كاركنان در سازمان داشتند، اما اغلب ناديده گرفته مي شد. اين رفتارها با وجود اينكه در ارزيابيهاي سنتي عملكرد شغلي به طور ناقص اندازه‌گيري مي شدند. و يا حتي گاهي اوقات مورد غفلت قرار مي‌گرفتند، اما در بهبود اثربخشي سازماني مؤثر بودند(بينستوك و همكاران[3]، 2003؛ به نقل از معصومي ، 1392) .

 

اين اعمال كه در محل كار اتفاق مي‌افتند را اينگونه تعريف مي‌كنند«مجموعه اي از رفتارهاي داوطلبانه و اختياري كه بخشي از وظايف رسمي فرد نيستند، اما با اين وجود توسط وي انجام و باعث بهبود مؤثر وظايف و نقشهاي سازمان مي‌شوند»(اپل بام[4] و همكاران، 2004 ) . ارگان(1988) همچنين معتقد است كه رفتار شهروندي سازماني، سازماني رفتاري فردي و داوطلبانه است كه مستقيماً به وسيله سيستمهاي رسمي پاداش در سازمان طراحي نشده است، اما با اين وجود باعث ارتقاي اثربخشي و كارايي عملكرد سازمان مي‌شود(كوهن و كول[5]،2004 ) . بولينو، ترنلي و بلودگود[6](2002) رفتار شهروندي سازماني را به عنوان ميل و انگيزه كاركنان در فراتر رفتن از الزامات رسمي شغل به منظور ياري كردن يكديگر، همسو كردن منافع فردي با منافع سازماني و داشتن علاقه اي واقعي نسبت به فعاليتها و مأموريتهاي كلي سازمان تعريف كرده‌اند آنان بر اين عقيده هستند كه رفتارهاي شهروندي به طور كلي داراي دو خصيصه عمومي هستند. اولا آنها به طور مستقيم قابل تقويت نيستند. (به عنوان مثال، نيازي نيست كه آنها از جنبه فني بخشي از شغل يك فرد باشند) و ثانيا آنها ناشي از تلاشهاي ويژه و فوق العاده اي هستند كه سازمان به منظور دستيابي به موفقيت از كاركنانش انتظار دارد(كركمز و آرپاسي،2009).همچنين اورگان، پودساكف و مكينزي رفتار شهروندي سازماني را به عنوان رفتارهاي فردي و داوطلبانه كه باعث ارتقاي اثربخشي و كارايي عملكرد سازمان مي‌شود. اما مستقيما به وسيله سيستم هاي رسمي سازمان به آن پاداش داده نمي‌شود، تعريف مي‌كنند(هال، 2009؛ به نقل از اميرخاني و عارف نژاد ، 1391) .

 

ابعاد رفتارهاي شهروندي سازماني:

 

گراهام[7] (1991) معتقد است كه رفتارهاي شهروندي در سازمان سه نوع اند ( بينستوك و همكاران، 2003؛ به نقل از معصومي ، 1392).

 

1- اطلاعات سازماني: اين واژه توصيف كننده رفتارهايي است كه ضرورت و مطلوبيتشان شناسايي و در ساختار معقولي از نظم و مقررات پذيرفته شده اند شاخصهاي اطاعت سازماني رفتارهايي نظير احترام به قوانين سازماني انجام وظايف به طور كامل و انجام دادن مسئوليتها با توجه به منابع سازماني است.

 

2- وفاداري سازماني: اين وفاداري به سازمان از وفاداري به خود ساير افراد و واحدها و بخشهاي سازماني متفاوت است و بيان كننده ميزان فداكاري كاركنان در راه منافع سازماني و حمايت و دفاع از سازمان است.

 

3- مشاركت سازماني: اين واژه با درگير بودن در اداره سازمان ظهور مي‌يابد كه از آن جمله مي‌توان به حضور در جلسات،به اشتراك گذاشتن عقايد خود با ديگران و آگاهي به مسائل جاري سازمان، اشاره كرد.

 

گراهام با انجام اين دسته‌بندي از رفتار شهروندي، معتقد است كه اين رفتارها مستقيماً تحت تأثير حقوقي قرار دارد كه از طرف سازمان به فرد داده مي‌شود. در اين چارچوب حقوق شهروندي سازماني شامل عدالت استخدامي، ارزيابي و رسيدگي به شكايات كاركنان است بر اين اساس وقتي كه كاركنان مي بينند كه داراي حقوق شهروندي سازماني هستند به احتمال بسيار زياد از خود، رفتار شهروندي (از نوع اطاعت) نشان مي‌دهند. در بعد ديگر حقوقي يعني تأثير حقوق اجتماعي سازمان- كه در برگيرنده رفتارهاي منصفانه با كاركنان نظير افزايش حقوق و مزايا و موقعيتهاي اجتماعي است- بر رفتار كاركنان نيز قضيه به همين صورت است. كاركنان وقتي مي بينند كه داراي حقوق اجتماعي سازماني هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندي (از نوع وفاداري) از خود بروز مي‌دهند و سرانجام وقتي كه كاركنان مي بينند به حقوق سياسي آنها در سازمان احترام گذاشته مي‌شود و به آنها حق مشاركت و تصميم گيري در حوزه هاي سياست گذاري سازمان داده مي‌شود، باز هم رفتار شهروندي (از نوع مشاركت) از خود نشان مي‌دهند.

 

 

 

1 -Podsakoff,MacKanzi&Heiren

 

1 -Rijo Ronald.A

 

2 -Binstook & et al

 

1 -AppleBam

 

2-Kohen & cool

 

3 -Bolino,trenly&Blougood

 

4 -Graham

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

 

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني , مباني نظري پايان نامه در مورد رفتار شهروندي سازماني